" م" ازدواج کرد و عکسای بله برونش که خودش تو پیج اینستاش گذاشته دست به دست می چرخه. حواشی پیرامون ازدواجش زیاده.
یکی می گه عه لباسش چه ساده و شیکه.
اون یکی می گه واقعا چطوری حاضر شد با این پسره ازدواج کنه!؟
اون یکی می گه از خداشم باشه، پسر به این خوشگلی و پولداری.
" م" یه دختر به شدت افاده ایه که یه وقتایی به سایه خودشم می گه "هی تو! با من نیا!" یه دختری که انگار آسمون سوراخ شده و فقط اون افتاده رو زمین. دختری که علنا می گفت جز با یه آدم ثروتمند با کسی ازدواج نمی کنه.
تا اینجا جنبه خاله زنکی ماجراست.
قضیه از این قراره که حالا " م" با پسری ازدواج کرده که تازه از زن اولش جدا شده. پسری که خیلی خوش چهره و بسی پولداره.
در جریان حواشی البته می گن یه کم سر و گوشش می جنبه و اینو دلیل جداییش می دونن.
" م" از بستگان نزدیک یکی از بچه های مجمع ست. قبل از اینکه خبر ازدواجش بپیچه یه شب تو مجمع قشنگ به بحث گذاشته شده بود. همه تو یه جبهه بودن، من تو یه جبهه.
اونا می گفتن " م" اشتباه کرده با یه پسری که قبلا ازدواج کرده بوده ازدواج کرده.
من می گفتم چرا چنین چیزی می گن، در حالیکه همه می دونن ملاکای " م" چی بوده و این پسره همه ی ملاکای اونو داشته.
باز می گفتن " میس واو"! مگه همه چی پول و قیافه ست!؟ اصن به چه قیمتی!؟
می گفتم باید ببینی در مورد کی داری صحبت می کنی. ممکنه برای من نباشه ولی برای یکی دیگه هست. الانم برای " م" بوده، پس این از خوش شانسیشه که کسی شبیه ایده آلش سر راهش قرار گرفته. بعدشم آیدا مگه همسر دوم شاملو نبود!؟ زندگیشونم به نظر خیلی عاشقانه بود

می گفتن تو متوجه نیستی 

واضحه که من تا حالا عشق و دوست داشتن به جنس مخالفی که قرار باشه نقش همراه و همسرم رو ایفا کنه تجربه نکردم و اعتراف می کنم تا چند وقت پیش از این مدل عشق یه چیز عجیب و غریب ساخته بودم. یه دوست داشتن لیلی و مجنونی. و اینکه هیچ وقت چنین عشقی رو از طرف مقابل دریافت نکردم یا شاید به قول یکی از همونا خودم نخواستم یا نذاشتم که دریافت کنم.
با این حساب با خودم فکر می کردم چطور میشه چنین عشقی یه روز کمرنگ شه تا به جایی برسه که دو نفر حاضر شن بیخیال هرچی بوده و هست بشن.
خلاصه که از جدایی برای خودم تابو ساخته بودم و از عشق تندیسی مقدس.
بعد جریاناتی پیش اومد که فهمیدم آدمایی وجود دارن که حتی در عشق حسابگرن. آدمایی هستن که معاشرت باهاشون آدمو از زندگی سیر می کنه چه برسه به عشق و عاشقی. به این نتیجه رسیدم اینکه یه نفر چقد پولدار باشه، یا چقد خوش تیپ و خوش قیافه  و تحصیلکرده، ملاک های دم دستی ای هستن که خیلی زودتر از چیزی که تصور میشه می تونن ناپدید یا بی اهمیت بشن و نهایتا از یه آدم چیزی میمونه به اسم "شخصیت".
اینکه دو نفر کنار هم احساس آرامش داشته باشن می تونه منتهای دوست داشتن باشه و این آرامشو هیچ کس جز اون دو نفر نمی تونن درک کنن. اینکه شخصیت هاشون خوب یا بد باهم مچ باشه.
" م" هم ممکنه کنار اون پسر به اون آرامش رسیده باشه و بقیه فقط ظاهر قضیه رو ببینن.
اینجاست که به همکارام می گم نذارید کسی در مورد روابطتتون اظهار نظر کنه و خودتونم مسائل زندگیتونو برای دیگران رو دایره نریزید. هرچند شاید همین موضوع باعث شده باشه در درد دل کردن ناتوان باشم و خودمو در مورد خیلی از مسائل عذاب بدم ولی بازم معتقدم چیزی که بین دو نفر اتفاق می افته تا جای ممکنه نباید از مرزای رابطه اونا خارج بشه تا دیگران رو به قضاوت روابطشون بکشونه.

والسلام علی من اتبع الهدی ((:

و اوصیکم به حفظ روابط خصوصیتون(;

#مهشید


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها