خب اینم آزمایشگاه من که امروز قفسه هاشو پر کردم.

به قول امیرعلی_ ق (Amiralichannel@) آدما چهار مرحله رو ممکنه بگذرونن. مرحله اول ترس از قضاوت شدنه. تو این مرحله اونا عادت ندارن در مورد خودشون انتقادی بشنون.
مرحله دوم مرحله ایه که تلاش میکنن توجه مثبت جلب کنن. تلاش میکنن تحسین بشن و دیگران اونا رو فرد مقبولی بدونن.
تو مرحله ی سوم خودشون رو بیشتر پیدا میکنن. دیگه براشون توجه مثبت یا منفی مهم نیست.عکس العملهای مختلف رو مدیریت می کنن و راه خودشون رو در پیش میگیرن تا رشد کنن. دیگه تو این مرحله ریاکار نیستن و چون از مرحله ی دوم گذر کردن حرفی به زبان نمیارن.
در مرحله ی چهارم بد، خوب یا عالی، اونا خودشون هستن و آدما بی قید و شرط اونا رو دوست دارن و دنبال میکنن. چون آدمای کمی به این مرحله می رسن. آدمای صاحب سبک و واقعی.


+ حقیقت اینه من نمی دونم تو کدوم مرحله ام ولی می دونم تو مرحله چهار نیستم با اینکه خیلی تلاش می کنم خودم باشم ولی بازم ملاحظاتی وجود داره که منو بین مرحله های مختلف جابه جا می کنه.
الان خیلی وقتا عکسای روزمره، مثه عکسای مرتب کردن و راه انداختن آزمایشگاه، یا عکس شیرینی و دسرایی که درست می کنم رو استوری می کنم.
قبلا با خودم می گفتم اگه عکس فلان چیزو بذارم اون دوستایی که دارن خارج از کشور دکترا می گیرن یا فلان فامیل که پزشکه، یا اون یکی که تو فلان شرکت بزرگ کار می کنه یا فلانی که تو یه دانشگاه بزرگ درس می خونه با خودشون می گن اینو ببین. فوق لیسانس گرفته که از چیدن چارتا وسیله آزمایشگاه یا درست کردن شیرینی ذوق کنه. این همونیه که فلان دبیرستان خفن درس می خوند و اکثر دوستاش مراحل ترقی رو با آسانسور طی کردن. حالا اون از درس دادن به فلان بچه ها ذوق می کنه و راضیه. از انجام دادن فلان کار لذت می بره و خوشحاله.
به خاطر همین شروع کردم به وبلاگ نویسی، چون اینجا فقط خودم بودم و می تونستم بیشتر از هرجای دیگه خودم باشم‌.
ولی الان دیگه برام مهم نیست دیگران در مورد علایق، سلیقه ها و مشغولیاتم چی فکر می کنن. الان برام مهم نیست فلانی از دور به زندگیم نگاه کنه و برام متاسف باشه که چقد به خودم ظلم کردم یا چقد زندگی روتین و بدون پیشرفتی دارم.
گره احساس خوشبخت بودنمو از نگاه و قضاوت دیگران باز کردم. هنوز مثل همیشه همون دختری ام که بلندپرواز نیست و سعی می کنه تو هر شرایطی از چیزایی که داره لذت ببره و راضی باشه.
هرچند یه وقتایی خودش با خودش لج می کنه، غر می زنه، قهر می کنه، ولی می دونه فقط خودش می تونه خودشو کمک کنه نه هیچ کس دیگه و می دونه هرکس فقط و فقط خودش می تونه خوشبختی رو تو زندگیش معنی کنه. پس سعی می کنه بی خیال قضاوت های درست یا نابجای دیگران بشه و خودش باشه می دونه هنوز کاملا موفق نیست ولی سعیشو می کنه و همین خوبه^__^


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها