اینو امروز واسه بچه ها رو تخته نوشتم:

چه فکر میکنی؟
جهان چو آبگینه شکسته ایست
که سرو راست هم در او شکسته می نمایدت!؟
چنان نشسته کوه در کمین دره های این غروب تنگ
که راه بسته می نمایدت!؟
زمان بیکرانه را تو با شمار عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره
سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش

" هوشنگ ابتهاج"

+ نمی دونم‌این خوبه یا بد ولی آدمی به خیلی چیزا عادت می کنه. چیزایی که یه روزی فک می کرد بدون اونا لحظه ای نمی تونه زندگی کنه. می دونی چرا!؟ چون حتی اگه آدم هم نخواد، زندگی رونده ست و لحظه ها گذرنده. کاش یاد بگیرم بعضی چیزا رو انقد سخت نگیرم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها