سلام به همسرجان ندیده و نداشته ام!✋
حال شما خوب است!؟
امیدوارم روز خود را به خوبی به پایان رسانیده باشید و اکنون که در حال استراحت کردن هستید رویای من خیالتان را پر کرده باشد فقط حواستان را جمع کنید که من دختر چادر گل گلی همسایتان یا همکار مو بلوند محل کارتان نیستم! من را احتمالا هنوز ندیده اید و دلتان را به یکباره به من نباخته اید! پس دقت کنید مرا اشتباه نگیرید! من کمی تا قسمتی این شکلی هستم، البته نه همیشه انار به دست


اجازه بدهید کمی خودمانی تر با شما صحبت کنم. مثلا برای شروع شما را تو خطاب می کنم
می دانی، این روزها بنا به شرایط و دلایلی زیاد به تو فکر کرده ام. راستش را بخواهی من تو را هیچ وقت جدی نگرفته ام نه آنکه بخواهم نادیده ات بگیرم، نه! بلکه‌ هیچ وقت آنقدر برایم پررنگ نبوده ای که اصلا به چشمم بیایی
جسارت نشود؛ منظورم از اینکه به چشمم نیامده ای این نیست که تو را ریز دیده ام، نه! بلکه منظورم این است که هرگز کسی را ندیده ام که کمی شبیه توِ ایده آل من باشد بماند که دیگر خودم هم نمی دانم دلم می خواهد این " تو" شبیه چه کسی باشد
ولی با این حال دست از جستجو برنداشته امبه دنبال تو گشته ام میان آمد و شد آدم هایی که آدم من نبوده اند☹
راستی سوتفاهم نشود، منظورم از آدم من همان " گُل" منی است که شازده کوچولو رمانتیک تر بیانش می کرد. احتمالا من آنقدرها که باید عاشق پیشه هم نیستم☻
بگذریم

این روزها جهت فلش پیکان را برعکس کرده ام. بیشتر به این فکر کرده ام که آیا واقعا می خواهم خودم آدم کسی باشم!؟ که این آدم کس دیگر بودن چگونه ست!؟ من شبیه آدم کسی نیستم یا هیچ کس شبیه آدم من نیست!؟ چرا تاکنون دلم را به تو نباخته ام!؟ چرا تاکنون دلت برایم نلرزیده است!؟ چرا قلبم از عاشقی سیر است!؟ چرا وقتی رو به روی هم مینشینیم دلم می خواهد زودتر زمان بگذرد و تمام دیدارهای کلیشه ای پایان پذیرند و من رها شوم از زل زدن درچشمان تویی که آدم من نیستی و نخواهی بود!؟

همسر ندیده و نداشته جان!

خودم می دانم که من شبیه آدم اکثر آدمهای اطرافم نیستم

می دانم ممکن است میان حرفای روزمره مان به دوستم بگویم دلم ماهی جنوب می خواهد و دوستم معرفت به خرج دهد و با هزار زحمت و اصرار بخواهد برایم از انطرف ایران ماهی جنوب و میگو بفرستد و من آنچنان در عمل انجام شده و رودربایستی قرار بگیرم که به اندازه یه سال مصرف ماهیمان یکجا ماهی و میگو سفارش دهم و تمام پس اندازم را برایش خرج کنم

می دانم عاشق خرید کردنهای اینترنتی ام و پدرم به تازگی عادت کرده است که هرچه پست می آورد لابد برای من و خریدهای اینترنتی من است!

می دانم ممکن است در مسیر برگشتن از مدرسه به خانه، با دیدن برف روی قله های بهشت دلم هوای یخ زدن کند و همه را وسوسه کنم که به جای خانه سری به بهشت بزنیم

می دانم غروب های خانه ماندن را دوست ندارم و به دنبال بهانه ای می گردم که سر به خیابان های شلوغ شهر بزنم و میان هیاهوی جمعیت، شهر را بالا و پایین کنم

می دانم به اندازه ای حاضر جواب هستم که هرگز جلویت کم نیاورم و به ندرت چّشم بگویم، به ندرت و آنهم برای دلبری!

می دانم از هرچه سکوت و خمودی و یکنواختیست بیزارم و جز در مواردی مرا آرام نخواهی یافت.

می دانم همه چیز از نظرم باید به اندازه ی کافی پرفکت و ایده آل باشد و برای این " همه چی تمام بودن" وقت می گذارم، صبر پیشه می کنم و گاهی دیگران را حرص می دهم

همه ی اینها را می دانم و می دانم که دلم نمی خواهد آدم کسی باشم که مرا جز این می خواهد☺

شاید من شبیه آدم رویاهای تو نیستم که مطیع و آرام است و همیشه با یک چای تازه دم به انتظارت نشسته است! راستش را بخواهی چون من چای خور نیستم حتی فراموش می کنم روزی یکبار چای دم کنم

نمی دانم می دانی یا نه، که این نه تمام من که بخش کوچکی از من استاما اینها را گفتم که بگویم دلیل تو را ندیده و نداشتنم چیست و چرا برای داشتنت هیچ چیز را جدی نمی گیرم، چرا که شوخی خیال تو را به جدی بودن حضورت وقتی شبیه شازده کوچولوی دنیای من نیستی و من شبیه گل تو نیستم ترجیح می دهم پس کماکان به زندگیم همین گونه که هست ادامه می دهم و مصدع اوقات شریفتان نمیشوم



باقی بقایتان


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها